متینمتین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

متین طلا

بدون عنوان

عسلم یاد گرفتی اگه بخوای کسی رو صدا کنی دیگه با اشاره صداش نمیکنی بهش میگی بیا قربون اون بیا گفتنت که بعضی موقع هم میگی بیلا                                                                           ...
18 مهر 1391

بدون عنوان

عروسک باهوشم امروز داشتی جلوی میز تلوزیون بازی میکردی که شکمت به کشوی میز خورد و  بازشد کلی ذوق کردی که بالاخره بعد ازمدتها تلاش که نمیتونستی باز کنی  بازش کردی قربون پسر باهوشم بشم من         بازم امتحان کردی ببینی میشه یا نه   دیدی تونستم ...
13 مهر 1391

بدون عنوان

عسلکم                             چند روزیه که اشتهات کم شده منم از اینکه هیچی نمیخوری خیلی  ناراحتم نمیدونم چرا شبها هم خیلی خوب نمیخوابی همش بلند میشی و گریه  میکنی و هی من و صدا میکنی خیلی ناراحتم میترسم دوباره مریض شده باشی ولی هیچ علایمی از  سرما خوردگی نداری شایدم میخوای دندون در بیاری قربونت برم زودتر خوب شو چون من دیگه دل اینکه ببینم تو مریض و بی  حال باشی رو ندارم   ...
13 مهر 1391

بدون عنوان

متین و بابایی قربون اون دوچرخه سواریت بشم من انقدر ذوق زده شده بودی که هر کاری میکردم تا از روبرو ازت عکس بگیرم نمیشد فقط بدو بدو میرفتی   اینم از سرسره بازیت چون بچه ها رو میدیدی بالعکس بالا میرن تو هم این مدلی بالا میرفتی ...
8 مهر 1391

بدون عنوان

پسملی امروز من و خاله نرگس تصمیم گرفتیم با شما دو تا وروجک بریم خرید.... اولش تو راه هم تو خوب بودی هم باران تو رو صندلی ماشین عقب نشسته بودی  بارانم بغل مامانش نمیدونیم یهو چی شد که تو شروع کردی به بهانه گرفتن خاله نرگس  یه بسته اسمارتیز بهت داد ولی فایده نکرد بعدعروسک بارانو  بهت  داد نخواستی خلاصه با تمام سختی ها رسیدیم به مرکز خرید بعد اونجا چیزی پیدا نکردیم قرار  شد بریم تیراژه ولی تو دوباره شروع کردی به بهانه گرفتن مجبور شدیم تو رو از  عقب بیاریمت جلو ولی همینجوری جیغ میزدیو همش مامان مامان میکردی بارانم     همینجوری تو رو نگاه میکردو به خاطر اینک...
8 مهر 1391

بدون عنوان

وروجک امروز داشتم کار میکردم دیدم نیستی رفتی توی میز به خیال خودت قایم شدی منم صدا میکنی که بیام پیدات کنم عروسکم جا از اونجا بهتر پیدا نکردی برای قایم شدن       ...
8 مهر 1391

بدون عنوان

توی پارک یک  نفر توپ و خرده ریز میفروخت تو گیر دادی که این جوجه رو میخوای کلی باهاش کیف کردی الهی مامان فدات بشه که با هر چیز کوچولویی دلت شاد میشه ...
5 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به متین طلا می باشد